رویکرد اجتهادی علامه شرف¬الدين و مسئله اتحاد جوامع اسلامی معاصر - سید سجاد ایزدهی* محمود فلاح * چکیده
یکی از مهم ترین دغدغه¬های  اندیشمندان معاصر اسلامی ترسیم ارتباط بین دو متغیر اختلافات مذهبی و اتحاد اسلامی بوده است. استنباط ارائه شده از این دو متغیر در برخی موارد، جوامع اسلامی را با بحران¬های مختلفی مواجه کرده که افراط گرایی¬های مذهبی در دوره معاصر نمونه بارز آن است. اندیشه برخی علمای معصر به نحوی سمامان یافته است تا  علیرغم پذیرش اختلافات مذهبی به اتحاد جوامع اسلامی به مثابه «امت» نیز آسیبی وارد نشود. یکی از این اندیشمندان معاصر، سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی(۱۲۹۰-۱۳۷۷ق) است که به عنوان یکی از منادیان بزرگ اتحاد اسلامی، اتّحاد میان مذاهب را نه به معنای مصالحه در باورهای مذهبی، بلکه به معنای همگرایی آن جوامع در برابر دشمنان اسلام، طرح می کند. علامه شرف الدین با بکارگیری روش اجتهاد در دو عرصه اصول و مبانی دینی (فقه وفاق) و عرصه فروع دینی و تطبیق میان احکام فرعی دینی (فقه خلاف) درصدد ارائه این راهبرد است که عمده اصول دین، میان مذاهب اسلامی، مشترک بوده و آن‌ها می‌توانند با محوریّت این اصول، علیه دشمنان اسلام، متّحد شوند و اختلاف¬های موجود در دیدگاه¬های فقهی هرگاه بر اساس ضوابط اجتهاد، باشد، مورد احترام همه مذاهب است. تحلیل مسئله اختلافات مذهبی و  ارتباط آن با اتحاد اسلامی در نظام اندیشگی علامه شرف الدین به نحوی قابل ارائه است که در مکانیزمی خاص، پذیرش اختلافات مذهبی  می¬تواند محور اتّحاد و همگرایی جوامع اسلامی علیه دشمنان مشترک نیز باشد.
کلمات کلیدی: اجتهاد، اتّحاد جوامع اسلامی، فقه مقارن، جهان اسلام و شرف الدین.

مقدمه
سيد عبدالحسين شرف الدين موسوي عاملي، فرزند سيد يوسف شرف الدين، از روحانيان شيعه جبل عامل و از مناديان بزرگ ‏اتحاد جوامع اسلامي و همگرايي مسلمانان، در ساليان اخير محسوب می‌شود. وي در سال 1290 قمری در شهر كاظمين عراق به دنياآمد(حکیمی، 1382، ص48) و نسبش از سوي والدين به امام موسي بن جعفر منتهي می‌شود(شرف الدین، 1431، ج7، ص17).   آنچه شرف الدین را به دغدغه اتحاد میان جوامع اسلامی سوق داد، اوضاع و احوال غم¬زده و پریشان مسلمانان در عصر حاضر بود كه در تعصبات مذهبی خود غرق شده و از دشمن مشترك خود یعنی كفار که در سایه تفرقه و از هم گسستگی جوامع مسلمان بدنبال مطامع و منافع خود بودند، غافل شدند. از این رو شرف الدین درصدد بود تا به صورتي به اين اوضاع آشفته سامان دهد. و همواره درپي یافتن راهي هموار بود تا مسلمانان را به مرز تفاهم برساند و ريشه خصومت را از جوامع آنان بركند(شرف الدین، 1426، ص41) و با بیداری اسلامی، خطرات كفار را به جهان اسلام گوشزد نموده و با دور نمودن مذاهب از تعصبات كور، راه وحدت میان جوامع اسلامی را فراهم نماید تا در سایه آن، اسلام از غربت به در آید و جامعه اسلامی به عزت و اعتلا برسد. به بیان ایشان:
«چقدر امروز نیازمند چنگ زدن به ریسمان اتحاد و ایجاد اجتماع (مسلمانان) هستیم به اینكه همه مذاهب اسلامی را تابع یك نظر عام بدانید و حال آنكه دشمنان دین، نهاد خود را بر حیله بر مسلمانان، محكم كردند و درصدد صدمه زدن به ما به هر طریقی بوده و در همین راه آرائشان آشكار و قلوبشان بیدار است و مسلمانان غافل بوده و در غفلت فراگیر و جهالت بوده به طوری كه متفرق شده و به واسطه تحزب و تعصب، اجتماع آنها از هم گسست، پس متفرق شده، برخی، برخی را گمراه و بعضی از بعضی گریزان شدند و به همین دلیل، گرگ‌ها ما را شكار كرده و سگ‌ها نسبت به ما طمع كردند»(همان، ص52ـ 51).
از نظر وی، قدرت جهان اسلام می‌بایست به جاي تحليل رفتن در ميان نزاع‌های درون ديني، خود را براي مبارزه و جهاد بر عليه دشمن مشترك آماده نمايد. از آنجا که وي خواهان اتحاد و برادري ميان همه مذاهب اسلامي بوده و در فعالیت‌های علمي و عملي خويش، در انديشه اصلاح و عزت بخشي به همه جوامع اسلامي و ايجاد اتحاد و برادري در بين فرقه‌ها و مذاهب مختلف مسلمانان بود، ازاین رو، از یک سو در حوزه علمي دست به تأليف كتاب «الفصول المهمة في تأليف الامة» زد  و در مقدمه كتاب بر عدم تنازع ميان شيعه وسني و تقويت روح برادري ميان فريقين تأكيد نمود و نزاع ميان اين دو فرقه را موجب سست شدن و تضعيف هر دو معرفي کرد (شرف الدین، 1423، ص11ـ 10) و از سوی دیگر در جهت فراهم آوردن زمينه ايجاد وحدت ميان جوامع و مذاهب اسلامي، در اواخر سال 1329 ق. براي آشنايي با علما، دانشمندان، متفكران و نويسندگان مصر، به آن كشور مسافرت نمود و در درس مفتي بزرگ و استاد معروف دانشگاه الأزهر، شيخ سليم بشري مالكي رفت كه به دانشجويان خود درسي را بر اساس مسند امام شافعي بدهد (شرف الدین، 1426، ص11)، كه ثمره آن، مكاتبات شگفتي بود كه می‌تواند الگويي براي دستيابي انديشمندان مذاهب مختلف به حقايق مذاهب ديگر و سبب اتحاد ملل مسلمان گردد. وي خود در اين باب مي نويسد: 
«اولين باري كه در درس سليم بشري حاضر شدم در اثناي درس، مناقشه اي به ذهنم آمد و لذا به وي اِشكال گرفتم، ولكن بعدها فهميدم كه در هنگام درس در دانشگاه الأزهر، كسي اشكال نمي¬كند و از آن پس هميشه بعد از درس با وي به بحث و مذاكره مي¬پرداختم و مناقشه و اشكال اول من موجب آشنايي و دوستي ميان من و او شد كه با احترام دوجانبه همراه بود بعدها اين مباحثات، ادامه يافت» (شرف الدین، 1386، ص11). 
شرف الدين، بيست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال 1355 ق. مجموعه مكاتبات خود با شيخ سليم را كه مشتمل بر 112 نامه بود، به همراه مقدمه¬اي روشنگر، به صورت كتابي به نام «المراجعات»، در شهر صيدا به چاپ رساند.
حضور كمي و كيفي وي در مصر، به گونه¬اي بود كه مجلات و روزنامه‌های مصر به سخنان وي اهميت داده و عمده كلمات وي را چاپ می‌نمودند. به عنوان مثال رشيدرضا، عالم و نويسنده مشهور مصري، يكي از جملات وي را كه گوياي حقيقتِ وحدت اسلامي در جهان اسلام است را با خط درشتي در مجله خود (المنار) چاپ كرد و آن جمله اين بود:
«شيعه و سني را روز نخست، سياست (و مطامع سياسي) از هم جدا كرد و اكنون نيز سياست (و مصالح سياسي اسلام و مسلمانان) بايد آن دو را متحد كند» (شرف الدین، 1431، ج8، ص256). 
براین اساس، آن¬چه در این مقاله مورد توجه قرار می¬گیرد، پاسخ به این پرسش است كه عنصر اجتهاد در تفکر شرف الدین، خصوصا بازتاب آن درکتاب‌هایی مثل «الفصول المهمة» و «المراجعات»، چگونه به «وحدت اسلامي‏» کمک می¬کند؟ 

1ـ مفهوم اتحاد جوامع اسلامي 
دیدگاه برخی مخالفين اتحاد میان جوامع مسلمان، اتحاد را به مثابه وحدت مذاهب ارائه کردند و بر این باوراند معنايي كه شرف الدين از وحدت شيعه و سني ارائه کرده بر تغییر دیدگاه اهل سنّت به شیعه مبتنی است(شرف الدین، 1426، ص31). این دیدگاه، اتحاد بین فرق اسلامی را از محالات دانسته و این گونه اظهار می¬دارند که بر فرض وي در اين راه صادق باشد، بين حق و باطل نمی‌تواند وحدت برقرار کرد (همان، ص30). اما مقصود از اتحاد اسلامي در دیدگاه شرف الدین این نیست که از ميان مذاهب اسلامي يكي انتخاب شده، و ساير مذاهب كنار گذاشته شوند، بلکه مراد این است كه مشتركات همه مذاهب أخذ شده و مواردِ مورد اختلاف به كناري نهاده شود. از اين راه، ضمن ایجاد اتحاد میان پيروان مذاهب مختلف، اختلافات مذهبي در برابر بيگانگان نیز از میان می رود. نكته¬اي كه بايد بر آن تأكيد كرد، آن است كه بين واژه «وحدت» و واژه «اتحاد» تفاوت وجود دارد؛ به اين معنا كه بر اساس واژه «وحدت»، دو چيز متمايز، از وجه تمايز خود دست كشيده و به يك چيز جدید تبدیل می¬شوند و حال آنكه بر طبق واژه «اتحاد» دو چيز از نكات متمايز خود دست نمی‌کشند، بلكه در راه وصول به هدفي والا با يكديگر همراه و همگام شده و در عين وجودِ تمايز ميانِ خود، در برابر دشمن مشترك، اختلافات خود را به كناري می‌نهند. در حقيقت مراد از وحدت اسلامي همانا، اتحاد اسلامي است و استعمال واژه وحدت با تسامح همراه است.
بديهي است مراد علماي اسلامي از وحدت اسلامي، انحصار مذاهب در يك مذهب، يا اخذ مشتركات مذاهب و از بین بردن امور اختلافی نيست، زیرا اين امر، نه معقول است، نه منطقي و نه عملي. بلكه مراد افرادي مانند شرف الدين از اتحاد مسلمانان، همراهی مسلمانان در برابر دشمنان مشترك در يك صف است. شرف الدين به مانند ديگر مناديان اتحاد ميان مذاهب، بر اين باور است كه مسلمانان، مسائل و عقائد بسياري دارند كه مي‏توان بر محور آن‌ها اتحادي عميق ميان آن‌ها حاكم گردد. زیرا باور به خدا، قرآن، پیامبر (ص) و سیره ایشان، کعبه، نماز، روزه، در همه مذاهب اسلامی مشترک بوده و شیعه و اهل سنّت در این موارد، یکسان هستند(شرف الدین، 1431، ج4، ص40ـ 39). بنابراین، مسلمانان كه از جهان بيني واحد برخورداراند، فرهنگ و دين مشترك دارند و در يك تمدن عظيم، با شكوه و سابقه‏دار قرار دارند، اختلاف آنان در نوع ادله شرعيه در جزئيات و فروع است، نه در اصول كلي که هركدام بر اساس ادله مذهب خود حكم می‌کنند(همو، 1431، ج4، ص3).
 وحدت در جهان‏بيني، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقدات مذهبي به خوبي مي‏تواند از مسلمان‌ها جامعه واحد بسازد و قدرتي عظيم به وجود آورد كه قدرت‌های بزرگ جهان ناچار به خضوع در برابرِ آن‌ها باشند. مضافاً بر اينكه در متن اسلام نيز بر اصل اتحاد و برابري ميان مسلمين تأكيد شده است. بر اساس منطق و نص صريح قرآن، مسلمانان برادرِ يكديگرمحسوب شده و حقوق و تكاليف خاصي نسبت به يكديگر دارند(حجرات، 10)، ازاین رو، مسلمانان می‌بایست به يكديگر ياري رسانده و كمك كار هم باشند. این درحالی است که جوامع اسلام، با وجود منابع بسيار و امكانات وسيعی كه نصيبشان گشته از جوامع جهاني عقب افتاده و استعمارگران با استفاده از اختلاف ميان آن‌ها، از منابع سرشار آن‌ها استفاده كرده و آن را به غارت می‌برند. 
مقوله اتحاد و اخوت اسلامي، از دير باز  مورد عنايت و اهتمام شارع مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است. قرآن، سنت و سیره بزرگان دین، گواه بر اين امر مي‏باشد. علامه شرف الدين به مثابه یکی از  مناديان اتحاد اسلامي در يك قرن اخير، در باب ضرورت و فوائد اتحاد اسلامي، در آغاز كتاب الفصول المهمه می نویسد:
«تنها و تنها با وحدت اسلامي است كه اقدامات عمراني هماهنگ مي گردد، وسايل ترقي فراهم مي شود، روح تمدن جلوه مي كند، فروغ آسايش در آفاق زندگي مي¬تابد و يوغ بردگي از گردن همه برداشته مي¬شود. آري هنگامي كه وحدت اسلامي پيدا شد، و عزمها متحد گشت، و دلها با هم پيوند يافت و تصميمها يكي شد مي¬توان در راه اعتلاي امت اسلامي قيام كرد و مسلمانان را در جهان به مقامي كه بايد برسند، رسانيد و اگر مسلمانان در سايه اتحاد براي اعتلاي خود و نجات بشريت بپاخيزند، زمين روي شادماني مي¬بيند و آسمان بركات خود را همچون ذرات طلايي خورشيد بر همگان فرو مي¬بارد و چشمه ساران مهر و دوستي به سوي پهنه¬هاي ترقي و آبادي سرازير مي¬گردد و رودخانه¬هاي عظيم عشق و يگانگي را به  جريان مي¬آورد تا پيكرهاي مرده را حيات مجدد بخشد و انسانيت را از نو زنده كند و چون چنين شود انوار تابناك قسط همه جا تابيدن مي¬گيرد و نظام حكومت عدل بر همه سوي سايه مي گسترد، ... ليكن اگر امت  اسلام به صورت پراكنده و ملتهايي با هم دشمن، همه سرگرم كارهاي بيهوده و غافل از مصالح عاليه و مانند بوته¬هاي خشك بياباني، در مسير بادهاي توفنده قرار گرفته و هر يك به گوشه¬اي افتاده، چنين قومي همواره اسير ذلتند و بي ساماني، هر كس در آنان طمع بندد و هر جهانخواري آنان را طعمه خويش خواهد و هر تيراندازي آنان را آماج سازد و هر تازه به قدرت رسيده¬اي از آنان باج طلبد، ... پس اي مسلمانان از تفرقه حذر كنيد‍‍؛ اي مسلمانان از جدايي و اختلاف حذر كنيد؛ حذر كنيد؛ حذركنيد»(شرف الدین، 1423، ص7)
شرف الدین عموم مردم مسلمان، از شیعه و سنی و عالمان اهل انصاف مذاهب را از مخالفان اتحاد اسلامی نمی‌خواند، بلكه مطابق دیدگاه ایشان، مخالفان اتحاد اسلامی، عالمان درباری و چاپلوس هستند كه برای بدست آوردن رضایت برخی حاكمان، از هیچ كاری فروگذار نمی‌کنند و فتاوایی می¬دهند كه با اساس دین مخالفت داشته و با بدنام كردن مذاهب مخالف خود، درصدد ایجاد تفرقه در جامعه اسلامی هستند. این افراد آگاهی مردم از حقایق مذاهب را با منافع خود در تضاد دیده و از این رو، در سیاه نمایی این مذاهب تلاش نموده و در این راستا درصدد كسب رضایت برخی حاكمان ظالم هستند:
«مفت خوران و چابلوسان، و عالمان درباری و قاضی‌های بد، در كسب رضایت حاكمان و تأیید و تصحیح سیاست‌هایشان مسابقه می‌دهند. حاكم از آنها درخواست فتوا نمی‌کند مگر آنكه آنان بر اساس رضایت و خشنودی وی اقدام می‌کنند گرچه حكم و فتوای آنها مخالف كتاب و سنت بوده و موجب پاره شدن اجماع مسلمانان شود اینان این كار را به خاطر منصبی كه خوف از دست دادن آن دارند یا طمع رسیدن آن را دارند انجام می‌دهند»(همو، 1426، ص430ـ 429).
از این منظر، وی بیشترین تهاجم را به مذهب شیعه می داند، بنابراین، در مقام یک مجتهد شیعی، معتقد است از آنجا كه عده‌ای مذهب شیعه را مذهبی جعلی و ساختگی معرفی نمودند كه زائیده تفكر سیاسی برخی افراد بوده و ریشه در اسلام اصیل و ناب صدر اسلام ندارد، احتجاج و مناظره با این افراد سودی نخواهد داشت. زیرا آنها در اساس، مذهب شیعه را به عنوان یكی از مذاهب رسمی اسلامی به رسمیت نمی‌شناسند تا حاضر باشند با این مذهب دست اتحاد بدهند. در نتیجه، شرف الدین تمام همت و تلاش فكری خود را در این امر صرف می کند كه اصالت این مذهب را برای اهل سنت اثبات نموده و از داخل منابع روایی معتبر اهل سنت، این امر را به اثبات برساند. شرف الدین در عین حال كه داعیه اتحاد اسلامی دارد اما هیچگاه از اثبات حقانیت مذهب شیعه كناره نگرفته و همیشه بر آن تأكید نموده و همین امر را نیز سنگ بنای دعوت به اتحاد، قرار می‌دهد. ایشان در باب اتهام جعلی بودن و سیاسی بودن مذهب شیعه از زبان برخی از معاندان این طور نقل می‌کند:
«گمان كرد كه شیعه امامیه را سیاست، نابینا كرد و آنها (شیعه) از یك حزب سیاسی، مذهب دینی درست كردند و حال آنكه آنها دورترین افراد از سیاستِ ظالمانه و سیاستمداران آن هستند و همانا این سیاست، گروه دیگری را كور كرد و نابینایی، آن‌ها را به مخالفت با نصوص آشكار پیامبر (ص) واداشت»(همو، 1431، ج4، ص25).
وی در راستاي اتحاد ميان جهان اسلام، نه فقط به كتمان حقايق تاريخي و به فراموشي سپردن واقعيات شيعه و چشم پوشي از آن¬چه در تاریخ اتفاق افتاده است، اعتقادي نداشت، بلكه بر اين باور بود آنچه موجب اين اختلاف شده ناآگاهي جوامع اسلامی نسبت به واقعيات و اعتقادات شيعه است و بسياري از اختلافات سني و شيعه پايه درستي ندارد، بلكه سرچشمه آن‌ها دروغ‌ها، اتهام‌ها و تبليغاتي است كه در شرايط زماني خاصي مطرح شده است و قدرت‌های سياسي گذشته آن‌ها را اشاعه داده‌اند(همو، 1431، ج2، ص16). ازاین رو، بر عالمان واقعي و دلسوز است كه جهان اسلام را از حقايق تابناك شيعه آگاه نمايند. زيرا سكوت و پرده پوشي نسبت به آن مسائل، ریشه‌های روحي آن‌ها را از دل و جان مردم برنمی‌کند، بلكه اين ریشه‌ها باقي می‌ماند و در فرصتي مناسب به صورتي انفجار آميز بروز می‌کند(همان). 
براساس منطق اتحاد اسلامي، نه تنها ضرورتي وجود ندارد تا مسلمين، مصالحه و گذشتي در مورد اصول يا فروع مذهبي خود بنمايند، بلكه اين امر منافاتي با اين¬ مسئله ندارد که مسلمانان درباره فروع اختلافي میان خودشان، بحث و استدلال نمايند. به نظر وی تنها چيزي كه بر اساس منطقِ اتحاد، لازم و ضروري جلوه می‌کند، اين است كه مسلمانان از تعصبات كوركورانه دوري نموده و بر اساس خِرَد و منطق و در چارچوب منابع موجود و مورد قبول طرفين و در راستاي كشف حقيقت و به دور از كينه¬ورزي و در كمال متانت و ادب با يكديگر به بحث نشسته و به استدلال بپردازند. طبيعي است می‌بایست در مباحث خويش متانت را مراعات كرده، از تهمت، دروغ و تمسخر دوري نموده، عواطف يكديگر را مجروح نسازند. لذا شرف الدین اتحاد بر اساس مشتركات این مذاهب در اصول اسلام را تنها راه اتحاد اسلامی معرفی نموده است(همو، 1431، ج4، ص120) 
بر این اساس، شناخت و آگاهی هر مسلمانی نسبت به حقیقت مذاهب، دلیلی بر این نخواهد بود كه آنها در امور اختلافی با یكدیگر به منازعه بپردازند، زیرا شناخت حقایق چیزی است و عدم درگیری و مناقشه درباره آن، چیز دیگر؛ بر این اساس، اختلافات نباید موجب تكفیر گروه مقابل شود. ایشان در اتحاد میان جوامع اسلامی، به كتمان حقایق تاریخی و به فراموشی سپردن واقعیات مذهب شیعه اعتقادی نداشت و بر این باور بود كه مطرح كردن این امور و نزاع در اطراف آن نه تنها سودی ندارد، بلكه موجب سو استفاده كفار خواهد بود:
«خلافت آن دو از امور سیاسی بود كه گذشت و از محل ابتلا خارج شد. بنابراین چه دلیلی دارد كه مسلمانان به خاطر آن، با یكدیگر دشمنی كنند، امروز چه ثمره‌ای بر اعتقاد بر خلافت آنها مترتب است... برانگیختن کینه‌ها سزاوار نیست. چه دلیلی دارد كه به خاطر سیاست و مسأله خلافت كه گذشته است شیعه را كافر بشمرید با این¬كه اهل قبله همه اجماع دارند كه این مسائل از اصول دین نیست و اسلام بر پایه آن بنا نهاده نشده است»(همو، 1423، ص207).
ایشان در نهایت چاره كار را در اجتهاد دانسته و بر این باور بود كه مسلمانان باید با وجود خصوصیات مذهبی، تعصبات را به كناری نهاده و با الگو قراردادن آزادی مذهبی كه در صدر اسلام وجود داشت، تابع دلیل بوده و در عین حال بر حول محور اصول دین اسلام، با یكدیگر متحد شوند:
«از همه مسلمانان می‌خواهم با وجود خصوصیات مذهبی خود، به اتحاد اسلامی اقدام نمایند و هیچ مذهبی با مذهب دیگر با تعصب برخورد نكند، تا همه در گردن نهادن به مفاد دلیل شدعی آزاد باشند، همچنانكه مسلمانان در صدر اسلام این¬گونه بودند»(همو، 1431، ج4، ص7).

2. اجتهاد در فقه وفاق و خلاف
شرف الدين به مدد عنصر اجتهاد و فقاهت درصدد بود بحث اتحاد ميان شيعه و اهل سنت را به طور وسيع در جوامع اسلامی مطرح نمايند. آنچه اجتهاد شرف الدين را از ساير فقيهان معاصر متمايز می‌کند تلاش وي در حوزه‌های متفاوتي از فقه است كه وسيع¬تر از سبك رایج اجتهاد بر اساس مذهب شيعه می‌باشد. ايشان اجتهاد را در دو حوزه فقه خلاف (فقه مقارن) و فقه وفاق (اجتهاد در اصول) مطرح نمود. استنباط در اين دو حوزه و گذار از اجتهاد در مذهب شيعه به اجتهاد بر اساس همه مذاهب اسلامي مستلزم تسلط بر مذاهب اهل سنت، مباني و ادله آن‌هاست، كه شرف الدين به خوبی از عهده اين امر برآمده است. اين¬كه ميان اجتهاد و نوع استنباط شرف الدين و دعوت وي به اتحاد در جهان اسلام، ارتباط و ملازمه وجود دارد، را ذیل دو نكته مورد بررسي قرار خواهد گرفت:
شرف الدين بر اين باور بود نزاع ميان شيعه و سني كه هر دو معتقد به اسلام و پيامبر هستند در اصول اساسي نبوده و اختلاف تنها ميان مجتهدين از فريقين در برخي از احكام وجود دارد كه ريشه اين اختلاف هم در نوع استنباط و ادله ‌آن‌ها در اجتهاد است(همو، 1426، ص41)، ازاین رو، اين وظيفه مجتهدين است كه با نوع اجتهاد خويش، براي جامعه اسلامي تبيين نمايند كه اين اختلافات كه در فروع دين اسلام است منافاتي با اتحاد جهان اسلام نخواهد داشت. تحقيق در مورد معارف دين اسلام و متون آن، نیازمند مقدماتی است تا صحت نظر محقّق (مجتهد)، را از نظر ديني، عقلي، و وجداني تأمين نمايد؛ چرا كه در غير اين صورت نظر وي در مورد مقوله مورد تحقيق، نظرِ كارشناسي نبوده و قابل قبول نخواهد بود. اين امور به اختصار از اين قرارند:
الف) صحت استناد: از آنجا كه عمده مباحث مورد بحث، از متون اساسي دين اسلام، (كتاب خدا و سنت پيامبر و اهل بیت (ع)) است، ازاین رو، محقق، بايد از علوم دقيقي مثل رجال، درايه الحديث، فقه الحديث، به اندازه كافي آگاه بوده و در شناخت متون و اسناد و اقوال و مولفات و مشايخ و اجازات و طرق حمل و نقل حديث و اتصال طرق روايي و داشتن فرهنگ حديثي و فهم محتواي حديث، در حدي باشد كه هر چه برمی‌گزیند و نقل می‌کند مستند بوده و قابليت استناد را داشته باشد. اين امر از موارد عمده و اساسي است كه فقها بدان بسيار توجه می‌نمایند تا ضمن اينكه روايات مورد استدلال آن‌ها از حيث استناد با مشكلي همراه نباشد، از هر گونه تبديل، تحريف، جعل و كذبي بدور باشد كه در غير اين صورت متن مورد استدلال آن‌ها از اساس از حجيت برخوردار نخواهد بود(بحرانی، 1429، ص15ـ 14).
ب) اجتهاد: فهم درست و همه جانبه، دقيق و غير التقاطي از روايات و آيات قرآن كه با روح حاكم بر شريعت منطبق است، تنها در صورتي ميسر خواهد بود كه اين فهم از روي اجتهاد حاصل شده باشد، اجتهاد در جغرافياي انديشه اسلامي، بويژه گفتار معصومان، درك روح و حقيقت دين، شناخت مذاق شارع است و به مدد اين عنصر است كه فقيهان پس از تلاش در بدست آوردن دليل مورد نياز خود، از مخصّصات و مقيّدات آن، جستجو كرده و پس از اطمينان از نظر خود و حجت بودن آن دليل از هر حيث، بدان حكم می‌نمایند(بجنوردی، بی¬تا، ج2، ص639).  طبيعتاً حكمي اينچنين، با برداشتي سطحي، تقطيعي، غير عميق و يا التقاطي از دين و يا برخي روايات متفاوت بوده و ارزش و اعتباري مضاعف خواهد داشت. مرحوم شرف الدين پس از آنكه سبب اختلاف ميان فريقين را برمي شمرد چاره حل اين اختلاف را در تحقيق در ادله اهل سنت و شيعه و فهم صحيح آن‌ها و درك حقيقت از ميان آن‌ها بيان می‌داند:
«ما بر خود واجب شمرديم كه اين مسئله را با بررسى و بحث دقيق در ادله دو طرف حل كنيم و آن را به خوبى درك كنيم، به گونه‏اى كه احساسات پديد آمده از محيط، عادت و تقليد در آن دخالتى نداشته باشد، بلكه خويشتن را از عواطف‏ و تعصباتى كه ما را احاطه ساخته عارى سازيم، و براى رسيدن به حقيقت از راهى كه در صحت آن اتفاق نظر است گام برداريم»(شرف الدین، 1386، ص34).
نگريستن به ادله فريقين و درك فهم صحيح از آن‌ها و حل قضيه اختلاف بر اساس آن‌ها جز از طريق اجتهاد و از سوي مجتهدين كاركُشته ميسر نخواهد بود، ازاین رو، ايشان بر اساس شيوه اجتهادي پاي در اين ميدان نهاد و با تبيين حقانيت شيعه، ثابت نمود كه مذهب شيعه هم به اَركان اسلام معتقد بوده و (حتي بر اساس مباني اهل سنت) از حقانيت، ولو در عرض مذاهب ديگر اهل سنت، برخوردار است و اگر نبود درك صحيح و اجتهادي شرف الدين از متون و گزاره‌های ديني ونوع استدلال وي، اين امر محقق نمی‌شد.
2.1 ـ فقه الخلاف (فقه مقارن)
شرف الدين گرچه در حوزه فقه شيعه، مجتهدي مسلّم بود، اما آنچه ايشان را از ساير فقيهان متمايز می‌کند، اين است كه وي به اين حوزه از فقاهت اكتفا ننموده و تلاش خود را در حوزه وسيع¬تري متمركز كرده و به خاطر دغدغه خاصي كه در باب اتحاد ميان مذاهب اسلامي داشت، مباحث فقهي خويش را به مسائل مورد اختلاف ميان شيعه و سني اختصاص داده است. ايشان در حوزه فقه مقارنه¬اي و تطبیقی ميان شيعه و سني مباحث گرانقدري انجام داده است كه هدف از آن، مقايسه ميان فقه فريقين در فروعات مذهبي و ترجيح فقه شيعه بر فقه اهل سنت است كه البته با عنايت به دليل شرعي است كه مورد قبول اهل سنت هم بوده و با مباني اصولي و روايي آنان مخالفت نداشته باشد.
استنباط در اين حوزه، مستلزم اطلاعات و امور مقدماتي بسياري است و از آنجاكه اين امر، فراتر از استنباط در حوزه فقه شيعه بوده و مخاطبان آن عالمان اهل سنت هستند، لذا می‌بایست به روايات، سبك فقهي بزرگان و نظرات آنان آشنا بوده بلكه احاطه داشت. شرف الدين در راستای اجتهاد در فقه مقارن، در اين حوزه بسيار آگاه و آشنا بود:
«شرف الدين احاديثي كه از پيامبر و صحابه و اهل بيت روايت شده است همه را خواند، چه از منابع سني و چه شيعه، آن¬هم به صورتي دقيق و توأم با تحقيق، تا جايي كه می‌توان گفت او همه احاديث را فراگرفت، و از اينجا بود كه نشان دادن مسائلي و روشن كردن حقايقي توفيق يافت كه بسياري از عالمان نيز تا پيش از آنكه قلم آزاد و منزه او آن‌ها را بپراكند، اطلاعي از آن مسائل و حقائق نداشتند»(تهرانی، 1404، ج3، ص1083؛ حکیمی، 1382، ص55).
مراجعه به کتاب‌ها و آثار وي، محقق را به اين امر واقف می سازد. مشايخ اجازه حديثي او از اهل سنت نيز بسيارندكه ايشان نام آن‌ها را در كتاب «ثبت الأثبات آورده است»(شرف الدین، 1431، ج6، ص15ـ 8). از اين رو بايد گفت استنباط در عرصه فقه خلاف، مستلزم استعداد علمي، وسعت اطلاع از فقه مذاهب اهل سنت و آگاهي از ادله آنان است. شرف الدين در اين عرصه خوب وارد شده و از عهده بحث نيز بر آمده است. اين امر مرتبه اجتهاد ايشان را از رتبه اجتهاد در مذهب شيعه به اجتهاد فراگير در بيشتر از يك مذهب، بلكه در همه مذاهب اهل سنت ارتقا داده است كه نمايانگر قدرت علمي وي بر تعامل با ادله و مباني ساير مذاهب اهل سنت است. نظر به كتاب كم حجم، اما گرانبهاي ايشان «مسائل فقهيه» كه در اين حوزه نگاشته شده و مشتمل بر مسائل اختلافي فريقين در فروعات مذهبي از قبيل: «جمع ميان دو نماز در غير اضطرار»، «ازدواج موقت»، «مسح يا شستن پا در وضو» است و نوع استدلال و ورود و خروج وي در اين مباحث، نمايانگر احاطه وي بر آراي اهل سنت، قدرت استدلال و بيان قوي و عالي ايشان در مواجهه با اهل سنت است. وي در اين حوزه از اجتهاد به شبهاتي كه از سوي اهل سنت در خصوص مسائلي فرعي فقه شيعه وارد شده است، پاسخ داده است و جدا از آنكه در آن مسائل، حقانيت شيعه را به اثبات رسانيده است، نوع استنباط و روش استدلالي وي حاكي از آن است كه فقه جعفري، هيچ¬گاه از خط قرآن و سنت پيامبر (ص) منحرف نشده و هيچ فرع مذهبي را بدون دليل و مدرك معتبر نمی‌پذیرد.
در اين حوزه از فقه، مشاهده می‌شود كه شرف الدين در تثبيت نظر مذهب شيعه به مسلمات قرآن و سنت كه در فقه مذاهب ديگر وجود دارد، استناد كرده و فقط به مقدار گذرا به ادله مذهب شيعه استناد كرده است. چه آنكه اگر به همين مقدار هم استناد نمی‌کرد، خواننده گمان نمی‌کرد كه ايشان شيعه مذهب بوده، بلكه بر اين باور قرار می‌گرفت كه فقيهي از فقيهان اهل سنت از مذهبي خاص با فقيهي ديگر از مذهب ديگر اهل سنت در حال مناقشه است(شمس الدین، 1993، ص8).
2.2 ـ فقه وفاق
شرف الدين جدا از اجتهادش در فقه مقارن، باب فقه خود در عرصه¬اي ديگر نيز گشود. وي در مباحث فقه خلاف مشاهده می¬کرد در برخي موارد، اين مباحث كه به مسائل اصول دین مربوط می‌شود و در این مباحث نیز سوء برداشت هایی از سوی اهل سنت شده و طبيعتاً تفرقه، بدبيني، و دوري از شیعه را دربر داشته است. از اين رو، بر آن شد تا حوزه اجتهاد و استنباط خود را به عرصه مورد اختلاف فريقين در اصول نیز بكشاند. وی بحث از اموري چون: «خلافت»، «بيعت»، «شوري»، «ولايت امر مسلمين» و اموري مشابه كه از قديم موجب اختلاف و جدايي ميان شيعه و سني شده بود را در قالب فقهي و اجتهادي عرضه نمايد. طبيعتاً در اين مباحث نيز موارد اشتراکی بین شیعه و اهل سنّت را مد نظر قرار داده و بر اساس آن‌ها به استدلال پرداخته است. 
حوزه فقه وفاق در محدوده اصول اسلام می‌باشد، كه عبارت است از قضاياي نظري (چه به مسائل عقيدتي زمان امروز مربوط باشد و چه به قضاياي سياسي و مخالفت در باب خلافت و ولايت ربط داشته باشد) و مسائلي از قبيل شوري، حل وعقد، بيعت وغیره، اصولي كه در عمدتاً در حوزه سياست مورد بحث واقع می‌شود، را دربر می‌گیرد. برخلاف فقه خلاف كه حوزه بحث از آن در فروعات دینی است و مسائل عملي كه به حيات روزانه مردم مربوط می‌شود را دربر می‌گیرد. چنان¬که تعبير به فقه سياسي و فقه وفاق و نه مباحث كلامي، در باب اين نوع مباحثِ شرف الدين، مورد تأكيد برخي انديشمندان نيز قرار گرفته است.(همو، 1993، ص45) 
نكته ديگر، اينكه، شرف الدين بر اين باور است که موجبات تعدد مذاهب، در فقهِ خلاف، حاصل شده است نه فقه وفاق، چنان¬كه اختلاف در ميان مذاهب اربعه اهل سنت نيز در اين حوزه است و اين امر در باب اختلاف شيعه با آن مذاهب هم می‌تواند صادق باشد. ازاین رو، اختلافات در فقه سياسي (فقه الوفاق) ميان شيعه و سني نبايد سبب تفرقه و جدايي ميان اين دو فرقه عمده جهان اسلام بشود:
«اختلاف ميان مذاهب اهل سنت كمتر از اختلاف بين آن‌ها و شيعه نيست پس از چه روست كه شما شيعه را به مخالفت اهل سنت می‌خوانید و حال آن¬كه فرقه‌های ديگر خود را به مخالفت فرقه‌های ديگر نمی‌خوانید.»(همو، 1426، 57ـ56)
در نظر شرف الدين، نزاع ميان شيعه و اهل سنت در طول زمان در حالي شكل گرفته است كه اختلافات مذهب شيعه با ساير مذاهب اهل سنت اگر نگوييم كمتر از اختلاف ميان خود مذاهب اهل سنت است، بيشتر از آن نيست و حال آنكه اين اختلافات موجب جدايي آن‌ها از يكديگر نشده است و فرقه¬هاي مختلف اهل سنت يكديگر را به مخالفت با ديگري متهم نمی‌کند. سرّ آن هم اين است كه اصحاب اين مذاهب، اين اختلافات را در فروع دانسته و خود را در اصول مشترك و واحد می‌دانند. شرف الدين با اشاره به اين مسأله، مذاهب مختلف اهل سنت را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید:
«اگر مذاهب می‌تواند چهار تا باشد، چرا نتواند پنج تا باشد و چطور ممكن است كه چهارتا بودن موجب موافقت اجتماع مسلمانان باشد و اگر اين اجتماع به پنج تبديل شود، اين امر موجب تفرقه در جامعه اسلامي می‌شود، آيا تبعيت از اهل بيت موجب تفرقه شده و تبعيت از ديگران (به هر مقدار و تعداد از مذاهب منتهي شود) موجب اجتماع و وحدت جامعه اسلامي می‌شود؟ كه چنين گماني به شما نمی‌رود»(همان، ص57).
آنچه فقه وفاق را در انديشه سياسي شرف الدين ممتاز می‌کند اين است كه ايشان بر اساس اعتقاد به مباحثه و مناظره در مباحث اساسي و مورد اختلاف ميان فريقين و روشن ساختن حقائق مذهب شيعه و حقانيت آن و مبرا نمودن اين مذهب از تهمت‌های معاندان، حوزه فقه و اجتهاد خويش را به مسائل عام حوزه سياست و فقه سياسي كه عمده اختلاف ميان فريقين در مسائل اساسي در اين حوزه شكل گرفته، كشانده و در اين حوزه از ساحت مذهب شيعه و مباني آن دفاع نموده است.
در اين نوع اجتهاد، غرض، اثبات جايگاه فقهي و يا كلامي شيعه در مقابل مذاهب ديگر اهل سنت نبوده، و مقارنه و تطبيق ميان مكاتب فقهي انواع مذاهب فقهي نيز مراد نبوده است، بلكه هدف فقه وفاق آن است كه اختلافات مذهبي را اختلافي درون ديني و از مشخصه‌های مذهب خاص دانسته كه طبيعتاً از نوع اجتهاد و ادله آنان ريشه می‌گیرد، بر اين اساس، اتحاد ميان فريقين حاصل شده و اختلاف در مسائل فقه سياسي كمرنگ و حاشيه¬اي خواهد شد. هدف از اين نوع از فقه كه فقه وفاق ناميده شده است(همو، 1431، ج2، ص14 و ج3، ص19) از بين بردن اختلافات ميان فريقين در سايه شناخت واقعي و حقيقي از مذاهب است كه بر اساس آن، همه مذاهب در قالب دين مبين اسلام و مشتركات خود، به اتحاد رسيده و بر عليه دشمن مشترك خود به مبارزه بر می‌خیزند و در سايه اين امر به پيشرفت و توسعه جامعه اسلامی نائل شده و اسلام را در جهان منتشر نمايند.
كتاب «الفصول المهمة» و «أجوبة مسائل جارالله» نمونه‌هایی از اين سبك فقهي شرف الدين هستند، كه در آن‌ها تمام همت نويسنده به اتحاد ميان مسلمانان اختصاص يافته است. نگاهي اجمالي به فهرست مسائل بيست گانه كتاب «مسائل جارالله» و فصول دوازده¬گانه «الفصول المهمة» و مقدمه اين دو كتاب، مهر تأييد بر اين امر مي¬زند كه ايشان در اين نوع مباحث بدنبال اتحاد فريقين بوده، بلكه ايشان نام كتاب خود را نيز به همين مناسبت، «الفصول المهمة في تأليف الأمة» به معناي فصل¬ها و بحث‌های مهم در راه تأليف و اتحاد امت اسلامي نهاده است.
برخي اين طور تصور کرده‌اند مذاهبي كه تنها در فروع با يكديگر اختلاف دارند، مانند شافعي و حنفي، مي‏توانند با هم برادر باشند و با يكديگر در يك صف قرار گيرند، اما مذاهبي كه در اصول با يكديگر اختلاف نظر دارند به هيچ وجه نمي‏توانند با يكديگر برادر باشند. از نظر اين دسته، اصول مذهبي مجموعه‏اي به هم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون از نوع «اقل و اكثر ارتباطي‏» است و آسيب ديدن يكي عين آسيب ديدن همه است. بر اين اساس، (از نظر معتقدين به اصل امامت) هرجا این اصل، آسيب پذيرفته و در سایه وحدت، قرباني شود، موضوع وحدت و اخوت منتفي خواهد شد. به همين دليل شيعه و سني به هيچ وجه نمي‏توانند دست يكديگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند. شرف الدين در باب پرداختن به مقوله امامت و ولايت ائمه در عصر حاضر كه موجب جدائي شيعه و اهل سنت شده و اسباب اختلاف را فراهم می‌آورد، اين طور اظهار داشته است: 
«همانا، تنها راه برای وحدت جهان اسلام، آزادی مذهبی برای فرقه‌ها و اكتفا نمودن به شهادتین، ایمان به روز قیامت، نماز، زكات، حج، روزه و تعبد به كتاب خدا و سنت پیامبر است كه موجب وحدت كلمه جهان اسلام در عصر حاضر می‌شود»(همو، 1431، ج4، ص120).
اين اظهار نظر از سوي امثال شرف الدين، علاوه بر اين¬كه عرصه را بر اختلاف¬ها تنگ كرده و دست ايادي تفرقه برانگيز استعمار را بريد، سبب گرديد مذهب شيعه، كه تا آن روز در بين ديگر مذاهب پايگاهي نداشت و از هر سوي طرد می‌شد، جايگاه و پايگاهي را كه سزاوارش بود، بازيابد و غربت و انزواي مذهب شيعه به كمترين حد خود برسد. براساس تلاش‌های امثال شرف الدين بود كه جامعه الأزهر با مذهب شيعه آشنا شد و در ساليان بعد با پيگيري بحثِ تقريب بين مذاهب، مذهب شيعه، به عنوان يكي از مذاهب بزرگ اسلامي، در جامعه الازهر مصر، كرسي تدريس يافت، غبار از چهره حديث ثقلين زدوده شد و از محدوده جغرافیایی شيعه پا را فراتر نهاد و شمول يافت، مهم‌ترین کتاب‌های تفسيري، روائي و فقهي شيعه، در ديار مصر مورد مطالعه و تحقيق و تتبع قرار گرفت و به زینت طبع آراسته گرديد.
2ـ 5ـ اتحاد و عنصراجتهاد
شرف الدين با عنايت به اين¬كه دليلي ندارد باب اجتهاد بسته باشد و حال آنكه در قرون اوليه اجتهاد از سوي علما جايز بود، اجتهاد شيعه را مقوله¬اي به حق دانسته است (همو، 1426، ص55).
ايشان با عنايت به اين¬كه اختلافات ميان فريقين، در فروع بوده نه در اصول و چاره حل اين كار در اجتهاد است و از سوي ديگر، اجتهاد در اساس، مقوله¬اي خطاپذير بوده و بر اساس روايت پيامبر مجتهدين اگر در اجتهاد خودشان اشتباه نمايند، معذورهستند، اهل سنت را مورد خطاب قرار می‌دهد كه چه چيزي سبب شده است كه شما اين قضيه را در حق شيعه جاري نمی‌دانید و از اين رو، اين فرقه را كه در اجتهادش به كتاب و سنت عنايت دارد، معذور يا مأجور نمی‌دانید:
«نزاع بين فريقين نزاع جزئي و صغروي است، نه در كبري و مسائل كلي. چنان¬که ممكن است نزاع در مورد وجوب، حرمت، عدالت يا فسق كسي باشد و اختلاف در اين است كه آيا ادله اسلام آن را اثبات می‌کند يا خير و اگر همه در وجود يا عدم آن در اسلام تفاهم داشتند يا همه در آن شك داشتند، بخاري از رسول الله روايت كرده است كه حاكم اگر اجتهاد كند و به واقع برسد دو اجر دارد و اگر خطا كند يك اجر دارد»(همو، 1431، ج4، ص5ـ 4).
وي پس از ذكر اين روايت، مواردي را از عالمان اهل سنت مورد استشهاد قرار می‌دهد كه با استناد به همين روايت، شيعه را در نوع اجتهادش معذور دانسته و مستحق اجر می‌دانند، به عنوان مثال ايشان از رشيد رضا اين طور نقل می‌نماید:
«بزرگ‌ترین بلايي كه فرقه‌های اسلامي با آن مواجه هستند اين است كه گروهي، گروه ديگر را به فسق و يا كفر متهم می‌کنند و حال آنكه قصد همه آن‌ها با تمام تلاشي كه می‌کنند وصول به حق و حقيقت است و اگر در اجتهاد خودشان اشتباه هم بكنند، معذور هستند»(رشیدرضا، 1373، ج17، ص44؛ شرف الدین، 1431، ج4، ص5). شرف الدين با استفاده از اين نكته كه اهل سنت در معذور بودن مجتهدين در صورت خطا، توافق دارند، اين امر را به اهل سنت متذكر شده و از آنان می‌خواهد كه بر اساس اين امر، شيعه را نيز (گرچه به گمانشان در خطا باشد) در اجتهادش معذور دانسته و از اين رو اين مذهب را هم به مانند ساير مذاهب اهل سنت، معتبر بدانند و اين امر سبب وحدت جهان اسلام شده و تفرقه را از بين خواهد برد:
«آنچه موجب از بين بردن تفرقه شده و سبب وحدت می‌شود اين است كه شما مذهب اهل بيت (شيعه) را به رسميت بشناسيد و آن را مثل يكي از مذاهب شيعه معتبر بدانيد و ديدگاهتان نسبت به شيعه مثل فرقه‌های شافعي، حنفي، مالكي و حنبلي باشد.»(شرف الدین، 1426، ص56)
نتیجه 
شرف الدين، فقيهي كه تفرقه ميان مذاهب اسلامي را موجب عقب افتادگي مسلمانان و سلطه كفار بر سرزمین‌ها و جوامع اسلامي می‌دانست، چاره كار را در وحدت ميان فرقه‌ها و مذاهب دانسته و از اين رو تلاش‌های خستگي ناپذيري را در اين راه انجام داد. وي كه در عمده آثار خويش به مسائل مورد اختلاف شيعه و سني پرداخت بر اين باور بود كه نه در ميان مباحث مورد اختلاف، بلكه در سايه توطئه‌هایی بود كه از سوي دشمنان اسلام و با شايعه پراكني و ايجاد تهمت‌های ناروا به وجود آمده بود، ازاین رو، می‌بایست به جای تکفیر برخی مذاهب اسلامی، با بحث‌های علمي و متقن از سوي عالمان فريقين به اين جوّ بي-اعتمادي پايان داد و مسائل بين خود را در فضايي علمي و بدور از هر گونه تعصب و عواطف نابجا و در كمال ادب و نزاكت به بحث نشست. آزادي مذهبي تنها راه چاره¬اي است كه شرف الدين براي اتحاد جهان اسلام پيشنهاد می‌کرد، به اين صورت كه عالمان هر يك از مذاهب می‌بایست ديدگاه و نظرات خود را به طور مستدل و به دور از هر گونه تعصب، عرضه نمايند و در نهايت به مفاد ادله گردن نهند. بدیهی است مردم در حال اختيار، مذهب مورد علاقه خويش را انتخاب خواهند کرد. آنچه موجب تمايز مذهب شيعه از ساير مذاهب شده است نه در امورات سياسي، بلكه در امور فقهي و روش اجتهادي است چنان¬که، خود مذاهب اربعه اهل سنت هم در اين مسائل با يكديگر اختلاف دارند و سرّ تمايز چهار فرقه اصلی اهل سنّت هم در همين امر است و محبت و پيروي از اهل بيت پيغمبر (ص) كه از مختصات شيعه بوده و ما به الامتياز اين مذهب از ساير مذاهب می‌باشد، نمی‌تواند مانعي براي انضمام و اضافه مذهب شيعه به آنان شود. ابزار و روشي كه شرف الدين براي دستيابي به هدف خويش (اتحاد ميان مذاهب جهان اسلام)، مورد استفاده قرار می‌دهد همانا قدرت استنباط و اجتهاد است كه بر اساس آن، هم حقانيت شيعه را اثبات نموده و لزوم وجود آن را در ميان ساير مذاهب اثبات می‌کند و هم در مباحث فقه وفاق، اموري كه به حيطه فقه سياسي مربوط می‌شود (خلافت، بيعت، امامت و ولايت) را از اسباب اختلاف ميان فريقين خارج كرده و اختلاف در آن را با اتحاد جهان اسلام منافي ندانسته است و از سوي ديگر در مباحث فقه خلاف (فقه مقارنه¬اي و تطبيقي) بر اهل سنت نشان داده است كه فتاوي و احكام شيعه، از متن و بطن كتاب و سنت برآمده و بر اساس اجتهاد و استنباط از منابع اصيل حاصل می‌شود و اگر شيعه از ائمه اطهار (ع) تبعيت و پيروي می‌نماید، اين امر منسوب به كلام پيامبر (ص) در حديث ثقلين است كه مورد پذيرش و تأييد اهل سنت نيز می‌باشد.
این رویکرد علمی و هدفمند که جهان اسلام در شرایط کنونی، سخت نیازمند آن است و بر اشتراکات مذاهب، تأکید می¬کند، ضمن این¬که به رفع اتّهام از یکدیگر می¬انجامد، اسباب تکفیر و جدایی مسلمانان از هم را از بین برده و در نهایت با تقویت اقتدار جهان اسلام، اسباب رفع سلطه کفار از سرزمین¬های اسلامی را فراهم کرده و به تقویت اسلام و معنویّت در جهان می انجامد. 
الگویی که از سوی علامه شرف الدین در راستای حلّ مشکلات مبتنی بر تفرقه میان مسلمانان، ارائه گردید می تواند الگویی برای حلّ مشکلات امروز جوامع اسلامی، مورد استفاده قرار گیرد. زیرا برخلاف تفرقه میان مسلمانان در عصر شرف الدین که موجبات زوال قدرت اسلام را فراهم می آورد، امروزه دشمنان به گونه ای میان مسلمانان، تفرقه انداخته اند که عملاً جهان اسلام، دچار جنگ ها و نزاع های بسیاری است و ریشه آن را نیز می بایست در توطئه دشمنان مشترک جهان اسلام و ناآگاهی مسلمانان نسبت به وجوه مشترک خود و عدم گفتگو میان عالمان دینی در خصوص درکی مشترک از وضعیّت جهان اسلام و توطئه دشمنان است. 
 

منابع
1.    قرآن كريم
2.    بحرانی، محمد سند، بحوث فی مبانی علم الرجال، قم: مکتبة فدک، 1429
3.    تهراني، شيخ آقا بزرگ نقباء البشر في القرن الرابع عشر، دار المرتضي مشهد الطبعه الثانيه 1404
4.    حكيمي، محمدرضا شرف الدين، قم انتشارات دليل ما، چاپ چهارم 1382. ش
5.    رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، مصر: دارالمنار، 1373 ه.ق.
6.    شرف الدين، عبدالحسين، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه علي دواني، قم دفتر انتشارات اسلامي، چاپ نهم 1383
7.    شرف الدين، عبدالحسين، الفصول المهمه في تأليف الأمه، تهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة،  1423
8.    شرف الدین، عبدالحسین، المراجعات رهبری امام علی در قرآن و سنّت، مترجم: محمد جعفر امامی، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1386
9.    شرف الدين، عبدالحسين، المراجعات، قم: المجمع العالمی لأهل البیت (ع) ، 1426
10.    شرف الدين، عبدالحسين، موسوعه الامام عبدالحسین شرف الدین، جلد 8، تحقيق: مركز العلوم والثقافة الاسلامية، بیروت: دار المورخ العربی، 1431
11.    شرف الدين، عبدالحسين، موسوعه الامام عبدالحسین شرف الدین، اجوبة مسائل جارالله، جلد 4(مسائل جارالله)،  تحقيق: مركز العلوم والثقافة الاسلامية، بیروت: دار المورخ العربی، 1431
12.    شرف الدين، عبدالحسين، موسوعه الامام عبدالحسین شرف الدین، الفصول المهمه في تأليف الأمه، جلد 3، تحقيق: مركز العلوم والثقافة الاسلامية، بیروت: دار المورخ العربی، 1431
13.    شرف الدين، عبدالحسين، موسوعه الامام عبدالحسین شرف الدین، النص و الاجتهاد، جلد 2،  تحقيق: مركز العلوم والثقافة الاسلامية، بیروت: دار المورخ العربی، 1431
14.    شرف الدين، عبدالحسين، موسوعه الامام عبدالحسین شرف الدین، إلى المجمع العلمي بدمشق، جلد 4 (المجمع العلمی)، تحقيق: مركز العلوم والثقافة الاسلامية، بیروت: دار المورخ العربی، 1431
15.    شرف الدين، عبدالحسين، موسوعه الامام عبدالحسین شرف الدین، مسائل فقهیة، جلد 4(مسائل فقهیه)، تحقيق: مركز العلوم والثقافة الاسلامية، بیروت: دار المورخ العربی، 1431
16.    شمس الدين، شيخ مهدي، مقاله البعد الفقهي فی شخصیّة الإمام شرف الدين، الامام السيد عبدالحسين شرف الدين مصلحاً و مفکراً و ادیباً،  بیروت: مؤتمر تکریم المفکر الاسلامی الکبیر السید عبدالحسین شرف‌الدین، 1993
17.    موسوی بجنوردی، سید حسن، الاجتهاد و التقلید(منتهی الاصول)، قم: بصیرتی، بی تا
 
منبع: دبیرخانه مجمع اندیشمندان ایران و جهان عرب
 
امتیاز دهی
 
 

خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)


مجری سایت : شرکت سیگما